فروزان کوچولوی منفروزان کوچولوی من، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

دختر کوچولوی من

11 ماهگی هستی مامان

این ماه خیلی زود اما آروم تموم شد.... خیلی آروم..... خیلی آروم داره روزها تموم میشه و دختر من داره بزرگ میشه. باز هم من میمونم و دلتنگی روزهای رفته.                             فروزان هنوز از ایستادن میترسه. یعنی ترسش نسبت به چیزای دیگه هم خیلی بیشتر شده. با کوچکترین صدا، با کمترین ضربه ای که میخوره، با کوچکترین لغزش پاهاشم میترسه. نمیدونم چیکار کنم .     خیلی به من وابسته شده...شدیداااااااا..... قبلا اگه دوروبرش شلوغ بود با من هیچ کاری نداشت و خوشحال با بقیه بود امااااااااااا الان همش ...
30 آذر 1393

اندر احوالات فروزان گلی 12

وقتی یه دختر ناز منتظر اومدن بابایی که با هم برن بیرون و بابا دیر میکنه!!!   شاکی از لباس های زمستونی         دیگه خسته شده!!   خوابش هم که گرفته!!   و حالا هم یه سری به اسباب بازیها میزنه...   و باز هم....... قربون دخترم برم که  همچنان منتظره.....   و یه خواب شیرین در راه بازگشت از دَدَر   ...
26 آذر 1393

آش دندونی فروزان دو دندون

توی یه روز سرد پاییزی آش دندونی فروان گلی رو پختیم. به خاطر ایام محرم و صفر براش جشن خاصی نگرفتیم. یه مهمونی ساده با حضور تقریبی خانواده مامان و بابایی.   فروزان گلی داره کمک میکنه       دستت درد نکنه دخترم...دیگه بسه کمک مامانی   تا غروب همه چیز عالی بود و من به راحتی به کارام رسیدم. امااااااااااااااااااااااااااا باز هم فروزان وقت مهمونی بیقراری میکرد چه بیقراریییییییییی نمیدونم چرا غروب بعد بیدار شدن گریه میکرد و از من جدا نمیشد اصلاااااااااااااااااااا تحت هیچ شرایطی حتی با اومدن مهمونا وضع بدتر هم شد.  نیم ساعتی من و بابایی بردیمش بیرون با ماشین دور بزنیم که شا...
25 آذر 1393

دختر، مادری!!!!

دخترگلم، از داشتنت به خودم میبالم و چقدر خوشحالم که هستی. از اینکه دختری همیشه سر ذوقم.... شاید خواهر نداشتمو در تو جستجو میکنم.... یه هم صحبت آشنا...... اما نه..... من خود دخترم بودنتو دوست دارم.   دختر مهربون من که وقتی مامانی از چیزی ناراحته اینقده دورم میچرخی و به زبون خودت حرف میزنی که تا خنده ام رو نبینی نمیخندی.....قربون احساس پاکت برم قشنگم.   فرشته زیبای من، ناب ترین لحظه ها واسه من و توئه..... وقتی توی آغوشمی و نگاهت با نگاهم گره میخوره دلم از عشق پاکت میلرزه.. این یه احساس آشناست واسه من.   دختر کوچولوی من، وقتی سه تایی دستامون دور هم میپیچه خوشبختی رو نفس میکشم. چقده بودنتونو دوست دارم. من چقده...
24 آذر 1393

اندر احوالات فروزان گلی 11

فروزانم مثه همه کوچولوها با شروع هفت ماهگی، غذای کمکی خوردنو شروع کرد. البته از آخرای شش ماهگی با شروع  ماه رمضون فرنی خورده بود.            حریره بادوم خورون          هفت ماهگی   از همون اول با پیش بند مشکل داشت......   آخرشم ما کوتاه میومدیم.....      بیشتر آب سیب بهش دادم. البته تابستون آب هندونه رو خیلی دوست داشت. آب هلو و هویج و پرتقال هم چند باری خورده...   از بین میوه ها سیب و موز خیلی دوست داره. تابستون کمی هلو و هندونه هم خورده.  از میوه های پاییزی خرمالو و گلابی رو دوست داره. اوایل ...
24 آذر 1393
1